کربلا و نفی دنیا پرستی
بسم الله الرحمن الرحیم
بازدید کننده ی بزرگوار! جهت مطالعه ی بهتر و کامتر مطالب این وبلاگ می توانید به وب سایت :::هم اندیشی دینی::: مراجعه بفرمایید.
سلسله درسهایی از کربلا (6)
کربلا و نفی دنیا پرستی
در فرهنگ «اموی ـ رومیِ» معاویه، تندرستی دنیایی و احترام به جسم و تن، تمام مقصد انسان است و میدان تلاش انسان منحصر در ظواهر و زندگی دنیوی میباشد. اینجاست که انتخاب حیات ماورای دنیا، به معنای ویران کردن تمام ساختارهای فرهنگ معاویه است.
در نظام معاویه بر سلامت جسم تأکید میشود، هر چند که تقوای الهی و معنویت به مسلخ کشیده شوند. هر چند که سلامت جسم و تن امر مهمی است، اما وقتی بیش از اندازه به بدن، نیروی بدنی و غذاهای بدنی توجه شد، جایی برای معنویت در صحنه باقی نمیماند و بیماری حقیقی که سرگشتگی روح است به راحتی پنهان میشود. کسانی که پای سفرهی فرهنگ معاویه نشستهاند، همّت خود را در شکم و امیال جنسی خود خلاصه میکنند، و جایی برای معنویت وجود خود باقی نمیگذارند. چنین افرادی برای کوچکترین با همهی وجود برای چین و چروک چهرهی خود افسوس میخورند، اما برای ساعتی هم که شده، برای غربت دین خدا اظهار نگرانی نمیکنند! این افراد میلیونها تومان برای طراوت و خوشمنظری جسم خود هزینه میکنند، اما شیرینی و عزّت ارتباط با عالم ملکوت را به بهای ناچیزی میفروشند!
وقتی ارزشهای جامعه اینگونه وارونه شد، انسان به تمام معنا بندهی دنیا و تعلقات دنیوی شده و تبدیل به موجودی پست و فرومایه میگردد. حقیقت مرگ، انتقال از عالمی به عالم دیگر است و برای مؤمن بسیار شیرین و گوارا است؛ اما او مرگ را دشمنی خون آشام و نابود کننده میبیند و نهایت دغدغهاش فرار از مرگ است! برای چنین افرادی عناوینی چون ایثار و شهادت، غیر مفهوم بوده و آن را نامعقول میپندارند.
در این میان تنها حسین (علیهالسلام) است که جامعه را متوجه این بیماری نامحسوس نموده و با فدا کردن جسم خویش در راه خدای متعال، نظام ارزشی را به جایگاه اصلی خود برمیگرداند. در این شرایط خاص اگر امام دست از تن خویشتن برندارد، راز نهایی انسان همچنان پنهان میماند و انسانها در عرصهی غفلت از گوهر حقیقی خود، تندرستی را مقصد و هدف اصلی خویش میگیرند و ایمان به خدا و تمسّک به تقوای الهی را فرعی میدانند که به تدریج رو به فراموشی سپرده میشود.
در فرهنگ « اموی ـ رومی» معاویه هر نوع تفکری که دنیا را اصل نداند، سخن از جهان واپسین به میان آورد و دلبستگی به این دنیا را در کام انسان تلخ نماید، باید به مسلخ شهادت برده شود و نامی از آن باقی نماند؛ در این فرهنگ افکاری مورد تکریم و پذیرش قرار میگیرند که فقط در حوزهی دنیا محوری و غفلت از یاد خدا و معاد باشند. در چنین جایی، انسانهای وارسته و متّقی مطرود و منفور هستند، و موعظههای حکیمانهی آنها را مُکدّر عیش دنیایی خود میبینند، اما دغلبازان دنیا گرا، محبوب و آبرومندند بوده، سخنان سخیفشان هم نقل مجالس است.
دنیای امروز بیش از هر زمان دیگری محتاج فرهنگ و حکمت حسینی است. در دنیایی که ایمان به خدای یکتا و معنویت رو به فراموشی رفته و میرود تا از اذهان مردم پاک شود، تنها چراغ روشنایی و تنها کشتی نجات، حکمت حسینی و عاشورایی است.
کسانی که برای دین تاریخ مصرف قائلند، و باور کردهاند که عناوینی چون دینداری، عبودیت خدای یکتا، زهد، پارسایی و … در این زمانه جایی ندارد، کسانی که در باورهای خویش دنیا را بر آخرت ترجیح میدهند، و کسانی که برای دنیای خود و دیگران نهایت سعی و تلاش را به کار میبرند، اما ارزشی برای باورهای دینی قائل نیستند، در واقع دنبالهرو فرهنگ «اموی ـ رومیِ» معاویه بوده و در زندگی خود بر سر سفرهی او نشستهاند! سفرهی پلیدی که شخصیتی چون امام حسین (علیهالسلام) جان شریفش را در راه خدا هدیه کرد تا هویتش واقعیش را بر همگان روشن سازد.
کلام آخر: هر چند که اطعام طعام در عزاداریها و سینهزنی و زنجیر زنی کاری مورد پسند و بلکه لازم است، اما بیتوجهی به تعلیم و موعظه و متمرکز شدن در دیگ غذا و آهن وزنجیر ثمرهای جز ناآگاهی از فرهنگ و حکمت حسینی و افتادن در دامان فرهنگ غرب ندارد. روی همین اساس است که شاهد عزادارهای غافلی هستیم که زبانشان ذکر «حسین» (علیهالسلام) است، اما تفکر و روش زندگیشان همان تفکری «اموی ـ رومیِ» معاویه بوده و در عمل تابع نظام دنیاگرایانهی غرب هستند.
«««مطلب قبلی مطلب اوّل مطلب بعدی»»»